تبیان، دستیار زندگی
فقه، تابعى است از شریعت، بنا بر این، قلمرو فقه، قلمرو شریعت است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قلمرو فقه در حوزه شریعت و دین
قلمرو شریعت

فقه، تابعى است از شریعت، بنا بر این، قلمرو فقه، قلمرو شریعت است. به همان اندازه كه شریعت در زندگى انسان دخالت كرده و به مرزبندى و قانونگذارى پرداخته، فقه نیز ناچار از دخالت و اظهار نظر است. پس براى تعیین قلمرو فقه، نخست باید قلمرو شریعت مشخص گردد. باید بدانیم كه حدود شریعت تا كجاست و در چه حوزه هایى از زندگى بشر دخالت كرده و در چه حوزه هایى دخالت نكرده است؟

براى تعیین قلمرو شریعت، ابتدا باید دو نكته را روشن ساخت:هدف دین چیست؟ و بشر در چه حوزه هایى از زندگى خود به هدایت دینى نیاز دارد؟

1. هدف اساسى دین، مومن ساختن انسانهاست به دو اصل مبدا و معاد. زندگى بر پایه این ایمان، جهت مشخصى دارد و شكل و شیوه ویژه اى را مى طلبد و آكنده است از بایدها و نبایدها. تمام احكام و قانونهاى دینى پیرامون این هسته مركزى ایمان وضع شده اند، تا انسان با راهنمایى آنها بتواند گذرگاه زندگى این جهانى را به سلامت بگذراند و در لغزشگاههاى مهیب این راه هولناك نیفتد. امنیت این راه از دو ناحیه در معرض خطر است، یكى از سوى وسوسه هاى درونى و كششهاى نفسانى انسان و دیگرى از سوى روابط و مناسبات ظالمانه اجتماعى كه جامعه را به فساد مى كشاند. تعالیم دینى به هر دو سوى نطر دارد، هم راهِ نجات از مهلكه هاى درونى را به انسان نشان مى دهد و هم مى خواهد زندگى اجتماعى انسان را بر اساس روابط عادلانه اى استوار كند تا زمینه فساد به وجود نیاید.

2. هر رفتارى كه از انسان سر مى زند براى رفع یك نیاز است. انسان در مسیر زندگى خود نیازهاى گونه گونى دارد. قهراً براى پاسخ گویى به آن نیازها رفتارهاى متفاوتى نیز خواهد داشت. به طور كلى، اهمّ نیازهاى انسان را در سه نوع متمایز مى توان قرار داد:

نیازهاى نوع اول مربوط است به جنبه بیولوژیك حیات انسان كه گاهى به آنها نیازهاى اولیه نیز گفته مى شود، مانند نیاز به تغذیه، مسكن، دفاع از خود، نقل و انتقال از نقطه اى به نقطه دیگر و غیره. فعالیتهایى كه انسان براى رفع این نوع نیازها انجام مى دهد، روى هم حوزه طبیعى زندگى او را تشكیل مى دهند.

نیازهاى نوع دوم مربوط است به استعدادهاى روحى ویژه اى كه انسان دارد و ربطى به جنبه زیستى حیات او ندارد. این نوع نیازها، منشاء گرایشهاى خیرخواهانه یا شرطلبانه در وجود انسان است و موجب صدور رفتارهاى ارزشى و ضد ارزشى از انسان مى شود. رفتارهایى را كه انسان در پاسخ به این نوع نیازها انجام مى دهد، روى هم حوزه روانى یا معنوى زندگى او را تشكیل مى دهند.

نیازهاى نوع سوم مربوط است به جنبه اجتماعى حیات انسان و روابطى كه در جریان زندگى اجتماعى خود با دیگران دارد. این نوع نیازها، نه منشاء طبیعى و زیستى دارند و نه منشاء روحى، بلكه ضرورتهاى زندگى در كنار دیگران آنها را آفریده است. رفتارهایى كه انسان براى رفع این نوع نیازها انجام مى دهد مثل همكارى با دیگران (مسئولیت پذیرى) تقسیم كار و. .. روى هم حوزه اجتماعى زندگى او را تشكیل مى دهند. تمام زندگى انسان تلاشى است براى پاسخ گویى به انواع سه گانه این نیازها و بر این اساس، مجموع رفتارها و فعالیتهایى كه زندگى انسان را تشكیل مى دهند نیز، درسه حوزه جداگانه متمركز مى شوند كه آنها را به ترتیب حوزه طبیعى، حوزه روانى و حوزه اجتماعى زندگى انسان نامگذارى مى كنیم:

 1. حوزه طبیعى زندگى: انسان از لحظه اى كه به «بودن» خود پى مى برد، اولین احساس او حفظ هستى و بقا خویش است و تمام تلاشش در وهله اول حفظ و بقاى خود به كار گرفته مى شود. او به زودى مى یابد كه هم آنچه كه موجب دوام وبقاست و هم آنچه كه بقاى او را تهدید مى كند، هر دو، در محیط طبیعى اطراف او وجود دارند. با این شناخت از طبیعت، او مى كوشد تا عناصر حیات بخش طبیعت را در اختیار گیرد و به خدمت درآورد و با عناصرى كه حیات او را تهدید مى كنند، به مبارزه برخیزد و آنها را مهار كند. و از آن جا كه كمال خواهى و افزون طلبى در سرشت انسان نهفته است، او، همیشه به وضع موجود قانع نیست و پس از آنكه اصل «بودن» خویش را تثبیت كرد،مى كوشد تا كیفیت بودنِ خود را بهبود بخشد. تلاش مستمر انسان براى پیروزى بر مشكلات طبیعى و تسخیر طبیعت به منظور ادامه حیات و ایجاد رفاه نسبى، بُعد مادى تمدنهاى بشرى را به وجود آورده است. به عنوان مثال به یك مورد اشاره مى شود:نقل و انتقال از جایى به جاى دیگر،یك نیاز طبیعى براى انسان است، در ابتدا، تنها ابزارى كه او براى رفع این نیاز در اختیار داشت، پاهایش بودند. نقل و انتقال با پا، سخت و پر زحمت بود. انسان براى حل این مشكل خود، بخشى از نیروهاى طبیعت را تسخیركرد و به اهلى كردن حیوانات پرداخت تا از وجود آنها، نقل و انتقال سریع تر و راحت ترى داشته باشد. روند تصرف انسان در طبیعت به منظور تهیه وسائل نیرومندتر، سریع تر و راحت ترى براى نقل و انتقال، همچنان ادامه داشته تا امروز كه از وسائل پیشرفته موتور مثل قطار و هواپیما براى این كار استفاده مى كند و تا بشر امكان زیستن بر روى زمین را دارد، این روند ادامه خواهد داشت و همواره مى كوشد تا وسائل و ابزارهاى بهترى را جایگزین وسایل و ابزارهاى پیش كند و بر همین قیاس است تلاش انسان براى حل مشكلات طبیعى خود در دیگر زمینه ها.

2. حوزه روانى زندگى: در این حوزه از زندگى، انسان به نیازهاى روحى خود (نیازهاى نوع دوم) مانند نیاز به آرامش روح و پرستش، نیاز به آگاه شدن از راز هستى خود و جهان، نیاز به محبّت و احسان و. .. پاسخ مى گوید. حل معضلات روحى انسان، مساله اساسى این حوزه زندگى است. هر انسانى با خود مى اندیشد كه او در این نظام هستى چه كاره است؟ براى چه هدفى آفریده شده؟ چه سرانجامى خواهد داشت؟ در مسیر زندگى برابر چه معیارهایى باید حركت كند؟ پاسخ درست یا نادرست به این پرسشهاست كه انسان را به انتخاب ایمان یا كفر، عدل یا ظلم، محبت یا نفرت و. .. وا مى دارد. مجموع آن پرسشها و پاسخهایى كه انسان به آنها مى دهد و این گزینشهایى كه بر اساس آن پاسخها مى كند، حوزه روانى زندگى انسان را به وجود مى آورند.

3. حوزه اجتماعى زندگى: انسان، چه از روى طبع و چه از روى نیاز، ناچار از زندگى اجتماعى است. زندگى اجتماعى، قانونهاى ویژه اى دارد، از این روى، براى تنظیم روابط اجتماعى انسانها، نهادهاى اجتماعى متنوعى به وجود آمدند كه در مسیر تكاملى بشر، سیرى از ساده به پیچیده داشته اند. نظامهاى: خانواده، مالكیت و اقتصاد، سیاست و حكومت از جمله مهم ترین نهادهاى اجتماعى هستند كه سامان زندگى اجتماعى انسان بدانها وابسته است.

این نهادها همه محصول رفتارهاى انسان در حوزه اجتماعى زندگى است. اكنون با توجه به دو نكته یاد شده (هدف دین - تمایز حوزه هاى زندگى) مى توان قلمرو شریعت و دخالت آن در زندگى انسان را مشخص كرد:

درادامه بحث قلمرو شریعت خواهد آمد